~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

پارت : 12

خلاصه بعد کلی اتفاق برگشتیم عمارت تهیونگ خیلی عصبی بود رفت اتاقش و در رو بست منم حوصله هیچ کسیو نداشتم رفتم اتاقم
ا.ت : فکر کرده کیه؟ فکر کرده هر کاری که اون میخواد من انجامش میدم؟ نه کور خونده
تهیونگ :
با ا.ت تو ماشین دعوام شد وقتی رسیدیم خونه خیلی عصبی بودم رفتم تو اتاقم و در رو بستم نشستم رو تختم و دستمو تو موهام کشیدم خیلی کلافه بودم آخه چرا؟ چرا به حرفام گوش نمیده بهش نشون میدم
بلند شدم از اتاقم زدم بیرون رفتم تو اتاقش و در رو باز کردم
ا.ت : هی بهت یاد ندادن بدون اجازه وارد نشی؟

تهیونگ : به توام یاد ندادن به بزرگترت احترام بزاری؟ مثل اینکه باید حالیت کنم
رفتم جلو دستشو گرفتم و انداختمش رو تخت روش خیمه زدم و لباساشو در آوردم التماسم میکرد ولش کنم ، دیگه خیلی مراعاتشو کرده بودم وقتش بود تنبیه بشه با عصبانیت لباسشو در آوردم دستاشو گرفتم و لبامو رو لباش گذاشتم و شروع کردم به لب گیری ازش...
دیدگاه ها (۱)

پارت : 13ا.ت : ولم کنتهیونگ : چرا بهش نگاه کردی؟هاااا؟میخوای...

~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

دوست دختر اجاره ای

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط